نغمه دلت را بشنود
و تو خو بگیری ب ماندنش!
چه احساس خط خطی مبهمیست
تا کی دل تو چشم به در داشته باشد
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچهٔ ما کاش گذر داشته باشد
حالا که رفته ام ...
هر روز پشت پنجره میایستی..
به « شاید دوباره برگردد! » فکر میکنی ...
چه فایده !..
هیچکس حتی به اشتباه..
دو بار به کوچه ی بُن بست نمی رود
چه خوش خیال بودم که همیشه فکر میکردم
در قلب تو محکومم به حبس ابد.
یکباره\"جا\" خوردم
وقتی زندانبان بر سرم فریاد کشید که هِی...تو آزادی
و صدای گامهای غریبه ای که به سلول من می آمد
پرسید :
فرزندم پس آدمت کو
اشک هایم را پـاک کـــردم و گفــــتم
در آغوش حـــوای
دیگریـست.............
هی غریبه...
رو کسی دست گذاشته ای که همه ی دنیای من است...
بی وجدان آنقدر راحت به او نگو عزیزم!!!
هر سکوتـــــــــــــی سرشار از ناگفته ها نیست
بعضی وقت ها سرشار از خجالتِ گفته هاست
تعداد صفحات : 8